خدای عشق

                   و خداوند عشق را آفرید و آدم ها دوزخ را

خداوند عشق است . نه مظهر عشق و مهر و صمیمیت و نه تنها خالق همه عشق ها که خود همه عشق و محبت است . همان گونه که سراپای خدا دانایی و توانایی است ؛ همه وجود او عشق است و زیبایی .  چون او حاصل جمع همه زیبایی ها و خوبی هاست . خداوند خیمه هستی را برای عشق برپاساخت و خشت خشت کلبه حیات را با دانه های مهر و مودت بر هم نهاد . آن گاه انسان را آفرید تا آینه کامل عشق او باشد . مرد و زن را آفرید و جمع صمیمی عاشقان و همدلان را کنار هم گرد آورد و به هم پیوند داد تا از آتش عشق میان خود به کوره داغ عشق الهی رهنون گردند . آن گاه مهمان خانه خلوت خویش را با همه زیبایی ها پدید آورد و  بهشتی آفرید چنان آراسته و چشمگیر و دلربا که هر بیننده ای از نمای آن مدهوش و مسحور گردد و لذت را با ذره ذره تار و پود وجود خویش لمس کند و بچشد . خلوتخانه عشق جاودانه را با مروارید هایی به رنگ خیال و گلهایی با عطر آشنایی  و چشم اندازهایی از قلموی ابدیت و همرنگ همه خواسته های زیبای انسانی رنگامیزی نمود .خدا عاشق آینه وجود خویش بود و انسان آینه ای به رنگ ربوبیت .

              ما ز خدا گم شده ایم ، او به جست و جوست        چون ما نیازمند و گرفتار آرزوست

             گاهی به برگ لاله نویسد پیام خویش              گاهی درون سینه مرغان به های هوست

    اما انسان ها عشق را از یاد بردند و پیمان نامه صمیمیت دیرین را مچاله کردند و غول تسخیر ناپذیر خودپرستی و شهوت و آتشفشان کینه ها شدند . خشم و خشونت ورزیدند و آهنگ بی وفایی و ناهمدلی ساز کردند و کلبه های مهر و مودت را ویران ساختند و دستان خویش را با تمام توان به آزار و رنج آفرینی و غم گستری گشودند و پاهای خویش را بر پیکر نازنین و زیبای لاله ها و نسترن ها و یاسمن ها نهادند و بذرها کاشتند از جنس درد و شکنجه و خیانت و مکر و نیرنگ و میوه ها درو کردند از جنس جنایت و مرگ و نابودی . از دود و بخار خیانت و جنایت و شهوت دامنگستر آدمیان ، پیاپی باران آتشین بارید و سیل و ساعقه های مرگبار بر سراپای زندگی فرو ریخت و آن گاه جهنم پدیدار گشت .  همه جا از دود خفقان آور  و بوی متعفن جهنم  لبریز گشت :‌ از خلوت خانه ها تا کوچه ها و خیابان ها ؛ از کوخ ها تا کاخ ها ؛ جای جای دنیا می شد شعله های فروزان آتش دوزخ را لمس کرد . و آن گاه خداوند فرشتگان را با نسیم دل انگیزی به همراه  پیامبران گسیل داشت تا شعله های خشم و شهوت و کینه و جنایت را خاموش سازند و بار دیگر هم چنان عشق پیروز گشت و بوی بهشت را میشد از دوردست ها لمس کرد .  

           از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی        از ازل تا به ابد فرصت درویشان است

نظرات 3 + ارسال نظر
صادق دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:45 ق.ظ

سلام ، با تشکر از وبلاگ خوب و پر محتوای شما ، اگه امکان داره چند تا سوال داشتم که می خواستم از طریق ایمیل با شما مطرح کنم/ یا حق

تارا چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 11:05 ق.ظ

سلام
باعرض معذرت میشه یک کتابی معرفی کنید که درمورد دین و خدا واسلام باشه.
کتابی که موجود باشه.
ممنون

قیصر شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:04 ب.ظ

سلام
سرکلاس گفتید در موردعشق در وبلاگتان می توانیم چیزهایی بیابیم ولی من تنها حرفهای بالا را دیدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد